انگیزه چیست؟راحل های برای بی انگیزگی
همهی کارهایی که در روز انجام میدهیم یا هر تصمیمی که میگیریم، دلیل یا دلایل خاصی دارد. هنگامی که هدفی را دنبال میکنیم، انگیزهای برای انجام آن داریم. انگیزه فرایندی است که سبب آغاز، هدایت و حفظ رفتارهای هدفمند ما میشود. این رفتار هدفمند میتواند نوشیدن یک لیوان آب برای رفع تشنگی یا خواندن یک کتاب برای کسب دانش بیشتر باشد.
انگیزه طیف وسیعی از جنبههای زیستی، هیجانی، اجتماعی و شناختی را شامل میشود که رفتار ما را شکل میدهد. واژهی انگیزه معمولا به همان توضیحی گفته میشود که در بیان چرایی اعمال دیگران به کار میرود. بهعنوان مثال، هنگامی که میبینید یک دانشجو هر شب وقت زیادی را صرف درس خواندن میکند، یعنی انگیزهی زیادی برای تحصیل در رشتهی تحصیلی مورد علاقهاش دارد.واژهی انگیزه به عواملی برمیگردد که رفتارهای هدفمند فرد را تعیین و آنها را آغاز و در طول مسیر هدایت میکند و به آنها تداوم میبخشد. انگیزه در واقع چرایی رفتار است؛ یعنی همان نیازها یا خواستههایی است که رفتار ما را هدایت میکنند و آنچه را انجام میدهیم توضیح میدهند. در حقیقت انگیزه دیده نمیشود، اما میتوانیم بر اساس رفتارهای قابل مشاهده برای آن موجودیتی قائل شویم.
انگیزهی بیرونی در برابر انگیزهی درونی
انگیزه 2 نوع مختلف دارد که هر کدام از آن ها میتوانند به شدت در موفقیت ما تاثیر گذار باشند. انگیزه درونی و انگیزه بیرونی. در ادامه این انگیزه ها را به طور کامل به شما توضیح خواهیم داد…
1. انگیزه درونی
-تصور کنید اگر هیچ رئیس یا مافوقی وجود نداشت
-اگر نگران رنجیده خاطر شدن والدین خود نبودید
-و یا اگر ترس از دست دادن یا آسیب دیدن همسر و فرزندان خود را نداشتید
-و در یک کلام اگر شما را به صورت کامل به حال خود رها می کردند، به انجام چه کارهایی روی می آوردید؟
پاسخ این سوال نشان دهنده انگیزه های درونی شماست. بله کاملاً درست متوجه شدهاید! انگیزه درونی همان چیزی است که شما را بدون هیچ نوع دستوری از جانب دیگر آن مجبور به بروز رفتار خاصی می کند.تمام کارهایی که در اوقات فراغت برای خود انجام میدهید، همگی از انگیزه های درونی شما سرچشمه می گیرند.اگر به درس خواندن علاقهمند هستید، دوست دارید در زمینه موفقیت کتابهای بسیاری مطالعه کنید، یا این که تعطیلات آخر هفتهتان را در کنار دوستان در نقطهای به دور از هیاهوی شهر به سر ببرید، همه این تصمیمات و رفتارها از همان انگیزه های درونی شما ساطع میشوند.انگیزه درونی همان چیزی است که بدون ترس از تنبیه یا تشویق شما را مجبور به انجام کار خاصی میکند. شاید بتوان این گونه تعریف کرد که انگیزه درونی در اصل همان علایق ذاتی شماست. هیچ فردی برای پیگیری علایق ذاتی خود نیاز به شنیدن دستوری از دیگران ندارد. بلکه به صورت کاملا خودجوش به دنبال آنها میرود و از انجام دادن آنها لذت فراوانی می برد.فکر می کنم حالا به درستی به مفهوم انگیزه درونی پی برده باشید.
2. انگیزه بیرونی
-پدر شما با وجود خستگی بسیار هر روز صبح به محل کار خود می رود و تا پاسی از شب به فعالیت در آنجا می پردازد تا هزینه های جاری زندگی شما را تأمین کند.
-دانشآموزان در مدرسه به مطالعه دروس خود میپردازند. چون دوست دارند با کسب نمرات بالا مورد تشویق معلمان و اولیای خود قرار بگیرند.
-شما پول های خود را در بانک پس انداز میکنید برای اینکه از آینده هراس دارید.
همه اینها نمونههای بارز انگیزه بیرونی هستند.
در وجود همه انسان ها ترس از تنبیه و اشتیاق برای مورد تحسین قرار گرفتن وجود دارد. اگر رفتارهای روزمره خود را بررسی کنید، متوجه خواهید شد که بسیاری از آنها از این دو گزینه سرچشمه می گیرند.فرقی نمیکند شما یک بانوی خانه دار باشید یا یک کارمند و یا حتی یک سرمایهگذار بزرگ. در هر موقعیت و منصبی که قرار دارید، انگیزه های بیرونی فرمانروای بسیاری از اعمال و رفتار شما هستند و تعیین میکنند که در هر موقعیتی چه رفتاری را از خود بروز دهید.
انگیزه درونی مهمتر است یا انگیزه بیرونی؟
ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که رفتارهایی که بر اساس انگیزه درونی انجام می دهید بهتر هستند یا آن دسته از کارهایی که بر اساس انگیزه های بیرونی از شما سر می زند؟
پاسخ این سوال به این صورت است هر یک از این دو مورد در جایگاه خود لازم و کارآمد هستند. برخی اوقات نیاز است بترسیم تا از بعضی خطرات احتمالی مصون بمانیم و گاهی نیاز داریم تا برای مورد تشویق واقع شدن کارهای خاصی را انجام دهیم.اما نکته قابل توجه این است ممکن است این عامل ترس و تشویق بعد از مدتی از بین رفته و دیگر وجود نداشته باشد. آن گاه تکلیف شما چه خواهد بود؟ آیا شما همچنان به همان رفتارهای سابق ادامه خواهد داد یا الگوهای خود را تعویض خواهید کرد؟بنابراین فکر میکنم بهتر است در هر کاری انگیزه های درونی خود را مورد توجه قرار دهیم. زیرا آنها از بین نمیروند و تغییر نمی کنند. انگیزه های درونی از ذات و علایق شما سرچشمه میگیرند.
درست است که امکان دارد علایق برخی افراد در طول زندگی بارها تغییر کند، اما این نکته را باید در نظر داشته باشید که تغییر علایق درونی بسیار بهتر از این است که عاملی که باعث انگیزه بیرونی به شما بوده است از بین برود و آنگاه شما نوعی شکست را تجربه کنید.زمانی که علایق شما تغییر میکند، در واقع شما هیچ نوع احساس سرخوردگی و ناکامی نخواهید داشت. تنها تلاش می کنید که کارهای خود را مطابق با علایق جدیدتان پیش ببرید. بنابراین در شروع هر کاری توجه به انگیزه های درونی خود را جزو الزامات قرار دهید تا کمترین میزان پشیمانی را برای شما به همراه داشته باشد…
با بی انگیزگی چه کنیم؟
بی انگیزگی مشکلی است که همۀ ما در برهههایی آن درگیر میشویم. بی انگیزگی در زندگی را میتوان رفع کرد. در این مطلب درباره نکتهای مهم درباره مقابله با بیانگیزگی و اینکه با بی انگیزگی چه کنیم حرف زدهام.اینها یک سری تجربیات شخصی است، همین. اما میتوانید مطمئن باشید تجربهی زیستهی نگارنده است.
-میدانم کتاب خواندن خوب است، ولی انگیزه ای برای آن ندارم.
-میدانم باید اتاق را مرتب کنم، اما حوصله اش را ندارم.
-میدانم باید بیشتر بنویسم، اما انگیزه ندارم.
-با بی انگیزگی در درس خواندن چه کنم؟
-بی انگیزگی در کار را چطور کم کنم؟
خب واقعا مشکل کجاست؟ چرا بی انگیزه هستیم؟ با بی انگیزگی چه کنیم ؟ چه میشود که برای کارهایی که علی الظاهر میدانیم انجام دادنشان به نفع ماست، در عمل انگیزهای نداریم و دنبالِ بهانه برای انجام ندادنشان هستیم. چطور انگیزه خود را بالا نگه داریم؟ برای درمان بی انگیزگی شدید چه کنیم؟
-قرار است کتاب بخوانیم، اما بجایِ آن سری به تلگرام میزنیم.
-قرار است اتاق را مرتب کنیم، اما بجای آن اینستاگرام را چک میکنیم.
-قرار است مطلب بعدی وبلاگمان را بنویسیم، اما به جایش تلفن میزنیم به فلانی!
-قرار است طبق برنامه، زبان بخوانیم، اما بجایش سایت های خبری را چک میکنیم.
-قرار است برنامه ورزشی روزانهمان را انجام دهیم، ولی بجایش میرویم سراغ تلویزیون.
چرا برای انجام ندادنِ این کارها به کارهای دیگر پناه میبریم؟ دلیل این اهمال کاری چیست؟
فکر میکنم بهتر است تحتِ دو عنوانِ اصلی به این بحث بپردازم:
۱- آیا واقعا آن کاری که برای انجام دادنش انگیزه نداریم، در راستایِ اهدافِ ماست؟ بی انگیزگی از کجا نشات میگیرد؟
شاید بنظرتان این خیلی بدیهی به نظر برسد که “کتاب خواندن کار خوبی است و باید انجام شود”. اما بنظرم برای انجام دادن یک کار، صِرف خوب بودنش کافی نیست. ما باید با تفکر به این نتیجه رسیده باشیم که آن کار واقعا در راستای اهدافِ ما است. باید احساس کنیم برای رسیدن به هدفمان به آن فعالیتِ خاص نیاز داریم. بنابراین پیش از آن باید بدانیم واقعا هدف ما چیست؟ والا در صورت مشخص نبودن هدف، بی انگیزگی و بی حوصلگی در کمین ماست.
تاکید زیای بر اثباتِ لازم بودن آن فعالیت برای خودمان دارم. صرفِ اینکه یک فعالیت را دیگری انجام میدهد و در ظاهر هم خوب بنظر میرسد، نمیتواند انگیزه لازم برای انجام همان فعالیت توسط ما را در وجودمان ایجاد کند.
-برای چه باید کتاب بخوانم؟ کتاب خواندن به کدام نیازم پاسخ میدهد؟
-چرا باید اتاقم مرتب باشد؟
-چه لزومی دارد الان این مطلب را برای وبلاگم بنویسم؟
-زبان خواندن به چه دردِ من میخورد؟
-چرا وقتم را برای ورزش کردن بگذارم؟
فکر میکنم تا جوابِ این سوالات را ندانیم، مشکل انگیزه وجود خواهد داشت. من بارها تجربه کرده ام که هیچ کارِ خوبی را به صرفِ خوب بودنش در درازمدت انجام ندادهام. میگویم درازمدت، چون ممکن است به زور خودکنترلی چندین دفعه آن را انجام دهیم، ولی با تحلیل رفتنِ ماهیچه های خودکنترلیمان، دنبال بهانه برای انجام ندادنش خواهیم بود و بی حوصلگی مجددا به سراغمان خواهد آمد. به نظرِ من خوبترین کارهای دنیا هم به صرفِ خوب بودنشان انجام نمیشود. باید بدانیم آن کار در راستای کدام هدف ماست.
۲- همین که یک بار به خودمان ثابت کردیم آن کار در راستای هدفِ ماست، برای تکرارِ آن در آینده کافی است؟ با بی انگیزگی چه کنیم ؟
نه! قطعا نه! این یکی از بدیهی ترین تجربیات ماست. اینکه امروز تکیلف را با خودم روشن کردم که مثلا زبان خواندن در راستایِ هدف من است، نمیتواند موتور اهمال کاری را در من برای همیشه خاموش کند. طبیعتا یک راهِ غلبه بر این اهمال کاری، مرورِ مجدد هدف از انجام آن فعالیت برای خودمان است. با یادآوری مجددِ چراییِ انجامِ آن فعالیت، امید به انجام آن بیشتر خواهد شد.
علاوه بر این، یک واقعیتی برای من وجود دارد که حداقل برای من بارها به اثبات رسیده و فکر کردن به این واقعیت در مواقع اهمال کاری، برایم گره گشا بوده است. شکل زیر را ببینید:
تصورِ ما این است که داستان انگیزهی لازم برای اقدام کردن، همانند شکلِ سمت چپ است. انگیزه، جرقهای است کوچک که یک بار عمل میکند و ما در پی آن، آن فعالیت را تا انتها انجام میدهیم. اما، در عمل به من بارها اثبات شده که اتفاقا، در اکثر موارد، ابتدا لازم است اقدامی انجام شود و انگیزه به مرور، خودش را در پیِ اقدام خواهد رساند. (شکل سمتِ راست)
یعنی با اولین اقدامِ ما اندکی موتور انگیزه روشن میشود (ردیف اول)، با تداوم این اقدام، انگیزه ما هم برای آن اقدام بیشتر و بیشتر میشود (ردیف دوم) و از جایی به بعد شوقِ ناشی از انجام شدن بخشی از آن فعالیت و وجود انگیزه باعث میشود، آن فعالیت را به سرانجام برسانیم. بنابراین این اقدام است که موتور انگیزه را روشن میکند و البته در ادامهی راه، انگیزه ما را به سمتِ اقدام بیشتر پیش خواهد برد.
با این توصیفات فکر میکنم بهتر است دفعه بعد که متوجه شدیم در حال اهمال ورزیدن هستیم، خودمان را راضی کنیم که تنها بخشِ کوچکی از آن فعالیت را انجام دهیم. آن اقدامِ کوچک اولیه و انگیزه ایجاد شده ناشی از آن، ما را تا انتها پیش خواهد برد.
گام های دیگر برای ایجاد انگیزه در خود
مرحلهی اول: تمرکز
۱. به ترس فکر نکنید. همهی ما به جای مثبت اندیشی به جنبهی منفی قضایا فکر میکنیم. ما مشغول نخواستن چیزها هستیم. این امر خوب و عادی است، اما هیچ اقدامی در ارتباط با چیزی که نمیخواهیم صورت نمیگیرد. شما نمیتوانید تصمیم بگیرید چیزی را انجام دهید، زیرا دیگری را نمیخواهید. این کار فقط باعث میشود روی مبل بمانید و هیچ کاری انجام ندهید.
ترس برای دو دليل مضر است: الف) شما را بدون انگيزه نگه میدارد. هدف منفی چیزی نیست که بتوانید برای آن عملی انجام دهید. ب) زندگی در ترس تخلیه کننده انرژی و خسته کننده است. این حالت شما را در نگرانی به جای عمل نگه میدارد. هنگامی که شما خسته و نگران هستید، نمیتوانید انگیزه داشته باشید.
. هدف و برنامهی رسیدن به آن تعریف کنید. حالا که مثبت فکر میکنید، باید بدانید که در مورد چه چیزی است. اکنون به جای که آن بگویید، “من نمیخواهم بی خانمان و فقیر باشم و در وضعیت فقر مطلق زندگی کنم،” میگویید، “من میخواهم از لحاظ مالی امن باشم”. اکنون چه برنامهای برای رسیدن به آن وجود دارد؟
برای این مثال خاص، شما میتوانید نوعی از برنامه درآمد ایجاد کنید. این امر شامل ایجاد بودجه، احتمالاً بازگشت به دانشگاه و یا گسترش کسب و کار تان میشود. شما قدمهای مشخصی در قبال هدف خود دارید، اما برای هر آنچه که با آن مواجه هستید – وزن کم کردن، خوب درس خواندن و یا دنبال یک رویا رفتن – لازم است آنچه که میخواهید را بفهمید و چگونگی انجام آن را برنامه ریزی کنید. اگر واقعاً آن را میخواهید، برنامه ریزی برای آن دشوار نخواهد بود.
۳. یک هدف داشته باشید. اگر در لیست کارهایتان اهداف زیادی داشته باشید، گاهی اوقات فشار زیاد بر رویتان موجب میشوید در نهایت لیست را کنار بگذارید. اما اگر یک هدف در آن لیست داشته باشید درصد انجام آن بیشتر میشود و شما میتوانید بر آن تمرکز کنید.
اگر روی یک هدف مشخص تمرکز نکنید نمیتوانید بر خود متمرکز بمانید. تا آنجا که امکان دارد، آن را به قطعات کوچک تقسیم کنید. اگر هدف شما این است که 5 سال جوانتر به نظر برسید، کم کم در راستای تحقق این هدف حرکت کنید. با ورزش جدید شروع کنید و بر آن متمرکز شوید. سپس، آرایش جدیدی امتحان کنید. پس از آن، کمد لباس خود را تغییر کنید. اگر شما آن را به قسمتهای کوچک تقسیم نکنید، ذهن شما تسلیم میشود و شما بدون هیچ ایدهای در مورد اینکه کجا بروید و یا چه چیزی انجام دهید باقی میمانید.
۴. آن را سرگرم کننده کنید. انجام کارهایی به آن علاقهای ندارید و یا در بعضی از موارد از آن متنفر هستید باعث میشود آن را ادامه ندهید. به همین دلیل، هر آنچه که انجام میدهید – پس انداز پول برای ماشین جدید و یا کم کردن ۸ کیلو – باید آن را لذت بخش کنید. هر چه لذت بخش تر باشد، بیشتر آن را انجام خواهید داد. هرچه بیشتر این کار را انجام دهید، در آن بهتر میشوید. هر چه در آن بهتر باشید، نتیجه سریعتری به دست خواهید آورد.
خواستن توانستن است. آیا از دویدن متنفر هستید؟ هیچ مشکلی نیست در کلاس کیک بوکسینگ شرکت کنید- وزن شما از این راه نیز کم خواهد شد. در نوشتن مقالات بسیار مشکل دارید؟ موضوعتان را به چیزی که برای شما جذاب است تغییر دهید. نمیتوانید پول پس انداز کنید؟ محیط زندگی خود را تغییر دهید – چیزی که از آن میسازید میتواند انگیزه شما را به طور کامل تغییر دهید.
۵. در مورد آن مطالعه کنید. این امر ممکن است احمقانه به نظر برسد. چگونه مطالعه در مورد چیزی که همیشه به آن فکر میکنید باعث انگیزه در شما میشود؟ اما مطالعه واقعاً کاربردی است . گوش دادن به داستانهای موفقیت دیگران (به ویژه هنگامی که باعث میشوند بسیار آسان به نظر برسد)، سبب میشود مغز شما فکر کند، ” هیچ دلیلی وجود دارد که من نتوانم این کار را انجام دهم!” شما ناگهان منطقی میشوید.
ممکن است فکر کنید که خواندن داستان افرادی که موفق به از دست دادن ۵۰ کیلو شدهاند، باعث میشود احساس اضافه وزن داشتن و ناموفق بودن کنید ، اما این امر به شما احساس انرژی، قدرت و داشتن منابع میدهد. شما میتوانید از این افراد یاد بگیرند! و اگر موفقیت آنها با شما تضاد نداشته باشد، حداقل میتواند مزیت رقابتی درون شما را بیرون بیاورد.
۶. به خود پاداش دهید. بیایید صادق باشیم: نتایج زود نمایان نمیشوند. سالها طول میکشد تا یک کسب و کار جدید کسب درآمد کند، چند ماه طول میکشد تا اهداف کاهش وزن را به دست بیاوریم و به اندازهی عمر طول میکشد تا از خودمان راضی باشیم. این امر متضاد با لذت فوری است. برای غلبه با این واقعیت تلخ زندگی، به خود پاداش دهید. زندگی مطمئناً این کار را برای شما انجام نمیدهد، بنابراین خودتان این کار را انجام دهید.
فقط برای هدف بزرگ نهایی پاداش تنظیم نکنید. ایستگاههایی برای خود ایجاد کنید و به آن موفقیتهای کوچکتر نیز پاداش بدهید. ۲ کیلو کم کردهاید؟ عالی است! به عنوان پاداش یک جلسه ماساژ برای خود تنظیم کنید. سه امتحان آخر خود را عالی دادهاید؟ فوق العاده است! یک شب را به تفریح بپردازید! نیمه اول کتاب خود را به پایان رساندهاید؟ شگفت آور است- اکنون میتوانید به خرید بروید.
مرحلهی دوم: افزایش اعتماد به نفس
۱.نیمه لیوان را پر نگه دارید، نه خالی. هنگامی که ما در مورد چیزی که میخواهیم فکر میکنیم، بخشی ضروری آن این واقعیت است که ما آن را نداریم. این امر میتواند به یک گردباد منفی تبدیل شود و ما را در مسیر دلسوزی به خود و تنبلی بیندازد. به آنجا نروید. در مورد آنچه که دارید و برای آن سپاس گزار هستید فکر کنید. فقط در آن زمان است که میتوانید آنچه را که دارید بهتر کنید. منفی را از زندگی خود بیرون بکشید
لیستی از 10 چیزی که دارید و از آن سپاس گزار هستید ایجاد کنید. هر روز آن را بخوانید (و هنگامی که بیشتر فکر کردید به این لیست اضافه کنید). با تمرکز بر آنچه که انجام دادهاید، ساختهاید و هستید احساس اعتماد به نفس را در خود افزایش دهید. هنگامی که نگرش شما این است که، “من میتوانم این کار را انجام دهم!” (نگاه به موفقیتهای گذشته به شما ثابت خواهد کرد که در حقیقت میتوانید!) باعث میشود هدف بسیار آسانتر شود.
۲. فقط بر چیزی که باید انجام دهید تمرکز کنید. مثلاً بگوییم میخواهید یک بازیگر شوید. عالی است! … اما از کجا باید شروع کنید؟ ندانستن اولین چیز برای انجام کاری میتواند باعث کمبود اعتماد به نفس شود و شما را در مسیر رسیدن به رویایتان متوقف کند. در این صورت، رویای شما به طور خودکار خرد و نابود میشود. اما زمانی که میدانید چه مسیری پیش رو دارید پیشروی در آن بسیار آسانتر میشود.
به منابع خود ارجاع کنید. با تکنولوژی، شما دنیای مجازی را در نوک انگشتان خود دارید. بنابراین هیچ عذری بهانهای نمیتوانید داشته باشید. از دوستان، آشنایان، افرادی که به نظر میرسند کاری انجام دادهاند، سؤال بپرسید. تحقیقات خود را در اینترنت انجام دهید و بهترین و کارآمد ترین راه برای انجام کاری را پیدا کنید. در این روش احساس میکنید که یک متخصص هستید و این دانش باعث آرام شدن ذهن شما میشود. این امر نگرانی و گفتار منفی را از بین میبرد و اعتماد به نفس را افزایش میدهد.
۳. اطراف خود را با افراد مثبت پر کنید. جهان پر از ناظران است. شما میتوانید بگویید، “فردا من میخواهم تمام روز فقط نفس بکشم!” و حتماً کسی را پیدا خواهید کرد که حاضر است 10 دلار شرط ببندد، که شما این کار را انجام نمیدهید. بهتر است فقط از این افراد دوری کنید. آنها بدبخت هستند و سزاوار توجه شما را ندارند.
این افراد میتوانند در مقادیر بسیار کوچک مفید باشند. اگر خود را در کنار این افراد منفی پیدا کردید و نمیتوانید از دست آنها فرار کنید، به آنها اجازه بدهید به آتش شما سوخت بدهند. اجازه دهید شما را از داخل بسوزانند تا زمانی که انتخابی جز انجام کاری که آنها فکر میکنند نمیتوانید انجام دهید را نداشته باشید. نفی آنها از توانایی شما میتواند منجر به مقدار مناسب آدرنالین و عزم برای انجام کار شود. شاید یک روز از آنها به خاطر این کار تشکر کردید !
۴. کوچک آغاز کنید. هیچ راه آسانی برای رسیدن به هدف ” معروف شدن در دنیا” ، “از دست دادن ۳۵ کیلوگرم تا زمستان” و یا حتی “تسلط بر ساز کلارینت” وجود ندارد. شاید این اهداف اندکی افراطی باشند، اما شما نکته را میدانید. داشتن هدفی که به واقعیت تبدیل نمیشود، شما را بیانگیزه خواهد کرد و از موفقیت شما جلوگیری میکند.
به جای معروف شدن در دنیا، از دست دادن مقدار زیادی وزن یا تسلط بر کلارینت، میتوانید با داشتن یک کانال YouTube موفق، از دست دادن ۴ کیلو در این ماه یا زدن یک قطعه کلاسیک در کلارینت آغاز کنید.
صبحها کوچک شروع کنید. اگر فهرستی از وظایف دارید، از کوچکترین شروع کنید. این باعث میشود در سختترین قسمت روز آرام باشید. آغاز کردن در واقع نیمی از نبرد است.
۵.از تجسم استفاده کنید. برای چند دقیقه هر روز، بنشینید و رسیدن به هدف خود را تجسم کنید. داشتن آن، انجام آن، دستیابی به آن، هر چه که هست را مجسم کنید. چه احساسی دارد؟ پس از اینکه چند دقیقه گذشت، چه حسی دارید؟
اطمینان حاصل کنید که از تمام حواس خود استفاده میکنید. طعم، بوی، تصویر، احساس، و صدا. زندگی در آن لحظه چگونه است؟ چه ویژگیهایی میتواند برای توصیف این زندگی جدید استفاده شود؟ در جزئیات کار کنید تا آن را تا حد امکان واضح سازید. شما کجا هستید؟ چه کار میکنید؟ چه پوشیدید؟ چه طور به نظر می رسید؟ چه کسی با شما است؟
مرحلهی سوم: حفظ مسیر
۱. مشتاق بمانید. اشتیاق به کارها زمانی که به آنها عادت کردیم از بین میرود. اگر مدت زمان طولانی است که بر روی یک هدف کار میکنید، ممکن است دیگر برایتان خسته کننده شود. نباید اجازه دهید این اتفاق بیافتد. شما باید آن را تغییر داده و به تحرک حواس خود ادامه دهید.
با ابزار جدید برای رسیدن به اهداف خود آزمایش کنید. در صورتی که هدف شما کاهش وزن است، عادت سالم جدیدی را انتخاب کنید. اگر هدفتان درآوردن پول است، یک استراتژی جدید کسب و کار یا سیستم بودجه ای جدید را امتحان کنید.
اطراف خود را پر از تصاویر کنید. مداوم به خودتان یادآوری کنید رسیدن به نتیجه ارزش ادامه دادن را دارد. دسکتاپ خود را به مجموعه ای از تصاویر انگیزشی تغییر دهید. یادداشتهایی در مکانهای غیر منتظره برای خودتان بر جا بگذارید. به خودتان یادآوری کنید ” بله، من این کار را انجام میدهم – و من به آنجا میرسم!” این قطعاً چیزی است که در مورد آن هیجان زده باشید.
۲. برنامه خود را اصلاح کنید. شما هدف خود را تنظیم کرده اید و چگونگی رسیدن به آن را میدانید … اما همانطور که در این مسیر پیش میروید، احتمالاً متوجه شدهاید که برخی از چیزهایی که در ابتدا فکر میکردید به شما کمک میکنند در واقع کارایی ندارند و یا حداقل، زمان زیادی را میگیرند که ارزش انجامشان را ندارد. وقت آن است که نتایج خود را تجزیه و تحلیل کنید و یک تغییر کوچک انجام دهید.
لیستی از فعالیتهایی که برای رسیدن به هدف خود انجام میدهید را ایجاد کنید. در حال حاضر، کدام یک بیشترین سود را دارند؟ کدام یک از کارها خوب است اما واقعاً کاربردی ندارد؟ هنگامی که لیستی از بیشترین و کمترین کارایی اعمال را مشخص کرده اید ، اکثر توجه خود را بر روی فعالیتهای سودآور متمرکز کنید و آنها را به منظور بهبود بیشتر تغییر دهید. به جای یک کار بسیار سخت، شما در حال حاضر چند کار قابل کنترل و انجام دارید.
۳.خود را در چشم عموم قرار دهید. صبح شنبه است و شما تصمیم گرفتید نوشیدن قهوه را کنار بگذارید. شما این تصمیم را در ساعت 7:30 گرفتید و در ساعت 9 بعدازظهر در دفتر خود در حال دست و پنجه کردن با این موضوع هستید. هیچ کس در مورد شکست شما نمیداند به جز خودتان و شما این را با کافئین بالا فراموش خواهید کرد. چه کاری باید انجام میدادید؟ باید به تمام همکاران خود بگویید.
به جهان اعلام کنید که، ” من میخواهم این کار را انجام دهم!”. انجام این کار به صورت خودکار فشاری بر روی شما قرار میدهد.
اینترنت نیز همیشه در دسترس است. شما به احتمال زیاد در اینترنت با افراد بیشتری در مقایسه با زندگی واقعی ارتباط برقرار میکنید. جای تاسف دارد، اما اکثر ما امروزه این کار را انجام میدهیم. بنابراین آن را در فیس بوک خود پست کنید یا در وبلاگ خود قرار دهید. شاید شما به شخص دیگری نیز برای تحقق همان هدف الهام ببخشید.
۴. از کاه کوه نسازید. اجازه ندهید که پس رفت ها شما را به عقب بکشانند. آنها اجتناب ناپذیرند و اتفاق خواهند افتاد. حتی موفقترین افراد با پسرفت مواجه شدند – در حقیقت، آنها احتمالاً بیشتر از افراد دیگر با پسرفت و شکست دست و پنجه نرم کردهاند. ادیسون شکست نخورد، او فقط 10،000 راه پیدا کرد که نمیتوان آن کار را انجام داد.
خیلی آسان است که با پسرفت رو به رو شویم و زانوی غم بغل بگیریم. این کار فقط مانع حرکت به جلوی ما میشود. این کار را انجام ندهید. هنگامی که عقب افتادید، قبول کنید که این یک پسرفت است. 15 دقیقه به خودتان وقت ناراحتی بدهید و متوقف شوید. فردا یک روز جدید است. پسرفت امروز هیچ ارتباطی با آینده فردا ندارد.
۵. دوستان شبیه خود برای حمایت داشته باشید. در این دنیا کارهای بسیار اندکی وجود دارند که میتوانید به تنهایی انجام دهید. مطمئناً چند نفر را می شناسید که میتوانند در سفرتان به شما بپیوندند – یا حداقل از حاشیه تشویقتان کنند. اگر افرادی را داشته باشید که هدفتان را درک میکنند، در شانههای خود احساس وزن کمتری خواهید داشت.
مهم است که وقتی به کمک نیاز دارید آن را درخواست کنید. این امر نشانهای از ضعف یا سادگی نیست، بلکه نشانهای از انسانیت است. داشتن یک گروه پشتیبانی جامع که میتوانید بر آن تکیه کنید، نه تنها مفید است، بلکه حس خوبی نیز دارد. هنگامی که احساس شکست میکنید آنها روحیهی شما را با منابع، ایدهها و انگیزههایی که در غیر این صورت نداشتید، بالا خواهند برد. بنابراین به دنبال دوستان، یک انجمن آنلاین، یک باشگاه یا سازمان محلی و ایجاد یک شبکه انگیزشی باشید.
۶. پیشرفت خود را ثبت کنید. انسانها به طور طبیعی نیاز به ثبت اطلاعات دارند. بنابراین زمانی که در مسیر به عظمت هستید، چیزها را تا جایی که ممکن است ملموس کنید. پیگیری پیشرفت خود را دنبال کنید تا بتوانید بنشینید و ببینید که چقدر پیشرفت کردهاید. این کار به شما انگیزه میدهد.
برای دریافت وقت باکلینیک روانشناختی رسش با شماره۸۸۹۷۰۴۹۴-۰۲۱تماس بگیرید