اختلال چند شخصیتی
اختلال تجزیهٔ هویتیا هُویتپَریشی (که اختلال چند شخصیتی، شخصیت چندگانه، تعدد شخصیت و اسامی نظیر آن هم نامیده میشود) یکی از اَشکال اختلالات تجزیهای و گسستگی میباشد. عبارت است از وجود دو یا چند هویت یا شخصیت متمایز که به تناوب رفتار را کنترل میکنند. معمولاً این شخصیتها نام و سن و مجموعهای از خاطرات و رفتارهای ویژه خود را دارند. در اغلب موارد یک هویت اصلی با نام واقعی شخص وجود دارد که منفعل، وابسته و افسردهاست. هویتهای جانشین نوعاً دارای ویژگیهایی هستند که با هویت اصلی تعارض دارند؛ مثلاً خصمانه، کنترلکننده، و خود ویرانگرند. در بعضی موارد این شخصیتها ممکن است حتی در ویژگیهایی مثل دست خط، استعدادهای هنری و ورزشی و آشنایی به زبانهای خارجی با هم تفاوت داشته باشند. احتمال میرود، در زمینهٔ فرایندهای فیزیولوژیایی از قبیل فشار خون و فعالیت مغزی نیز تفاوتهایی داشته باشند. (پوتنام، 1991)هویت اصلی معمولاً از تجربههای هویتهای دیگر اطلاعی ندارد. دورههایی از یاد زدودگی بدون علت، از قبیل زوال حافظه برای چند ساعت یا چند روز در هفته، میتواند نشانههایی از وجود این اختلال در فرد باشد.
بسیاری از کسانی که به این اختلال دچار شدهاند، گزارش میدهند که در دوران کودکی دستخوش بهرهکشی جسمی و جنسی بودهاند. اما از آنجایی که خاطرات کودکی ممکن است تحریف شود و مردمانی که گرفتار این اختلال هستند، بسیار تلقین پذیر بودهاند، در صحت و سقم این ادعاها تردیدهایی وجود دارد. در هرحال اندیشه محافظت از کودکان در برابر تجربههای آسیبی، فرضیهای در باب نقش آفرینی این قبیل تجربهها در ایجاد اختلال هویت رقم زدهاست. گمان میرود که نخستین تجربه گسیختگی در پاسخ به تجربههای آسیبی و در دوران کودکی روی دهد (معمولا بین ۴ تا ۶ سالگی). کودک در مواجهه با رویدادی دردناک و رنج آور، شخصیت دیگری میآفریند که بار آن تجربه دشوار را بر دوش بکشد.
(فریش هولز، ۱۹۸۵) کودک برای دفاع از خویش در برابر تجربه بهرهکشی، به گسیختن حافظه مربوط از خودآگاهی خویش دست میزند. هرگاه بهرهکشی به صورت سهمگین و مکرر باشد، این روش دفاعی در دراز مدت هویتهای دیگری به وجود میآورد که فقط یک یا دو شخصیت فرعی از بهرهکشی آگاهی دارند و بقیه از این رنج و درد بدون اطلاع میمانند. جدایی این شخصیتهای چندگانه از یکدیگر موجب پنهان ماندن تجربه سهمگین از آنان است. به این ترتیب خاطرات و احساسات بهرهکشی بهطور مستمر، خودآگاهی کودک را آزار نمیدهد، مثلاً در اوقاتی که در مدرسه است یا با دوستانش بازی میکند. (بران، ۱۹۸۶).
اکثریت بزرگی از مردمان چند شخصیتی، مؤنث هستند و این واقعیت ناشی از احتمال بهرهکشی جنسی بیشتر از دختربچههاست. (بون و دریچر، ۱۹۹۳)
عامل دیگر ایجاد این اختلال، آسیب ناشی از خودهیپنوتیزمی است. یعنی فرایند خود را در حالت خلسه هیپنوتیسمی قرار دادن. کسانی که گرفتار اختلال گسیختگی شخصیت هستند، غالباً بسیار خوب هیپنوتیسم میشوند. آنها گزارش میدهند که تجربه خلسه شباهت به تجربههایی دارد که در دوران کودکی پیدا میکردند. (بلیس، ۱۹۸۰) در استانهای جنوبی کشور ایران بسیار از این نوع اختلال تجزیهکننده هویت به نام زار و ماوراءالطبیعه سخت گفته میشود و شخص بیمار را جن زده و زاری میدانند.
در سریال Bates Motel، در قسمت ۶ فصل ۴ به این موضوع اشاره شده. این سریال بر اساس داستانی از آلفرد هیچکاک ساخته شده و با موضوع اختلال تجزیهکنندهٔ هویت ارتباط دارد.
بخوانید:چگونه نه بگویم؟

ملاکهای تشخیصی DSM-5 برای اختلال هویت تجزیه ای ( اختلال چند شخصیتی )
A. گسیختگی هویت برحسب دو یا چند حالت متمایز مشخص میشود که ممکن است در برخی فرهنگها به عنوان تسخیرشدگی تعبیر شود. گسیختگی هویت موارد زیر را دربرمیگیرد: وقفه چشمگیر در احساس خویشتن و احساس عاملیت، همراه با تغییرات در عواطف، رفتار، هشیاری، حافظه، ادراک، شناخت و یا کارکرد حسی- حرکتی. این علایم و نشانه ها را ممکن است دیگران مشاهده کنند یا خود فرد آنها را شرح دهد.
B. خلاءهای مکرر در یادآوری رویدادهای روزمره، اطلاعات شخصی مهم و یا رویدادهای آسیبزا که با فراموشی عادی همخوانی ندارد.
C. این نشانهها از لحاظ بالینی موجب ناراحتی یا نقص قابل ملاحظهای در کارکرد اجتماعی، شغلی یا زمینههای مهم دیگر میشوند.
D. این اختلال بخش بهنجاری از روال فرهنگی یا دینی مورد پذیرش عام نیست.
توجه: در کودکان برای این نشانهها برحسب همبازیهای خیالی یا بازیهای خیالی دیگر نمیتوان تبیین بهتری به دست داد.
E. این نشانهها ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده (مثل فراموشی موقتی ناشی از مسمومیت با الکل یا رفتار آشفته طی این مسمومیت) یا عارضه جسمانی دیگر (مثل حملههای صرع محدود و پیچیده) نیستند.
دورههای پایدار گسستگی هویت ممکن است موقعی رخ دهند که فرد تحت فشارهای روانی شدید و یا طولانی باشد. در بسیاری از موارد، اختلال چند شخصیتی یا اختلال هویت تجزیهای به شکل تسخیرشدگی، و در موارد معدودی از حالات غیر تسخیری، بروز هویتهای دیگر بسیار آشکار است. بیشتر کسانی که اختلال هویت تجزیهای از نوع غیر تسخیری دارند، گسستگی هویت خود را طی دورههای طولانی به طور آشکار نشان نمیدهند. وقتی حالات شخصیت متناوب به طور مستقیم مشاهده نشوند، اختلال را میتوان از راه دو مجموعه از نشانهها شناسایی کرد: ۱) تغییرات یا گسستگیهای ناگهانی در حس خویشتن یا حس عاملیت ( ملاک A) و ۲) یادزدودگیهای گسستگی مکرر یا عود کننده (ملاک B).
نشانههای ملاک A شامل گسستگیهای تجربه است که میتواند بر هر جنبهای از کارکرد فرد تاثیر بگذارد. مبتلایان به اختلال هویت تجزیهای (اختلال چند شخصیتی) ممکن است اظهار دارند که احساس میکنند ناگهان به مشاهده گر مسخ شخصیت شده گفتار و اعمال خودشان تبدیل میشوند، که انگار توانایی متوقف کردن آنها را ندارند. چنین افرادی ممکن است از صداهایی هم سخن بگویند. در برخی موارد صدا ها به شکل جریان افکار چندگانه و گیج کننده ای احساس میشوند که فرد بر آنها هیچ کنترلی ندارد. امکان دارد هیجانهای جدید، تکانهها و حتی گفتار یا اعمال دیگری ناگهان ظاهر شوند که فرد احساس مالکیت یا کنترل شخصی بر آنها ندارد (احساس عاملیت)
از لحاظ بالینی، اولین تغییرات گسستگی در هویت احتمالا به شکل استفاده ازضمیر جمع «ما» به جای «من»، یا به کار بردن «او» یا «آنها» به صورت نابجا و نامناسب نشان داده میشود. علاوه بر آن بیماران ممکن است به خودشان با استفاده از نام کوچک اشاره کنند. بیماران معمولا عمیقا احساس میکنند که وجودشان از درون به دو یا یا چند قسمت تقسیم شده است یا بین اجزای تقسیم شده مناقشات درونی و شخصی شده وجود دارد.
سایر نشانهها غیرمعیاری (کمککننده به تشخیص): اکثر بیماران مبتلا به اختلال چند شخصیتی(اختلال هویت تجزیهای) معیارهای لازم برای اختلالات خلقی، معمولا یکی از اختلالات طیف افسردگی را دارند. نوسانات خلقی سریع و فراوان، رایج هستند، اما علت آنها معمولا پدیدههای پسضربهای و پدیدههای گسستگی هستند نه یک اختلال خلقی چرخهای. بین نشانههای اضطراب، خواب آشفته و ملال در PTSD با نشانههای اختلال خلقی همپوشانی قابل توجهی وجود دارد. صفات شخصیتی وسواس فکری – عملی در اختلال هویت گسسته رایج هستند، و افراد مبتلا به اختلال هویت گسسته به طور مرتب نشانههای اختلال وسواس فکری – عملی نشان میدهند. کودکان زمان را کمتر به صورت خطی ادراک میکنند و احساسی که از آن دارند ناپیوستهتر است. آنها معمولا قادر نیستند ناپیوستگیهای گسسته در رفتارشان را خودشان شناسایی کنند.
مهم:مشاوره صوتی و تصویری درکلینیک رواشناختی رسش

علایم
-سردرد یا درد خفیف در سایر نواحی بدن.
-اختلال ضعف حافظه و خارج شدن از دایره زمان و فراموشی لحظهای یا مشکل در به خاطر آوردن برخی اطلاعات فردی که قابل توجیه با فراموشی معمولی نیست.
-تغییرات قابل توجه در رفتار بیمار به گزارش یک ناظر.
-وجود تضاد در شخصیت و رفتار
-گاهی دیگران رفتارها یا خاطراتی را از فرد بازگو میکنند که خود بیمار آنها را به خاطر نمیآورد.
-بیمار ممکن است خود را به نام دیگری بخواند یا خود را به عنوان سوم شخص یا «ما» خطاب کند.
-شنیدن صداهایی از شخصیتهای درون ذهن.
-حملات ترس و اضطراب که حاوی ترسهای غیرقابل توجیه و بیان باشد.
-وجود افسردگی در شخصیت اصلی.
-پارانویا
-مسخ واقعیت
-خوددگربینی
اختلالات همراه اختلال هویت تجزیه ای
-اختلال استرس پس از سانحه
-اختلال افسردگی
-اختلالات مرتبط با آسیب و عامل استرس زا
-اختلالات شخصیت ( بخصوص اختلال شخصیت دوری جو و مرزی)
-اختلال تبدیلی
-اختلال نشانه ی جسمانی
-اختلالات خوردن
-اختلالات مرتبط با مواد
-اختلال وسواس فکری-عملی
-اختلالات خواب
-تناوب های تجزیه ای در هویت، هشیاری و حافظه
افراد مبتلا به اختلال هویت تجزیهای (اختلال چند شخصیتی) معمولا تعداد زیادی اختلال همزمان را آشکار میسازند. مخصوصا اکثر آنها دچار PTSD میشوند. اختلالات دیگری که همبودی زیادی با این اختلال دارند عبارتند از: افسردگی، اختلالات مرتبط با آسیب و عامل استرسزا، اختلالات شخصیت (خصوصا مرزی)، اختلالات تبدیلی، اختلال نشانه جسمانی، اختلالات خوردن، مرتبط با مواد، وسواس فکری – عملی و اختلالات خواب.
مهم:دکتر زینب علی مددی متخصص تغذیه و روانپزشک در کلینیک روانشناختی رسش;کلیک کنید

چگونه شخصیتهای فرعی با یکدیگر ارتباط دارند؟
معمولا سه شیوه ارتباطی وجود دارد :در ارتباطهای دوسر فراموشکارانه شخصیتهای فرعی هیج آگاهی از یکدیگر ندارند. برعکس، در الگوهای دوسر آگاه هر شخصیت فرعی به خوبی از بقیه آگاه است. آنها صدای دیگری را میشنوند و در میان خودشان صحبت میکنند.
در ارتباطهای یکسر فراموشکارانه (متداولترین الگوی ارتباطی) بعضی از شخصیتهای فرعی از دیگران باخبرند اما این آگاهی دوطرفه نیست. به آن هویتهایی که آگاه هستند شخصیتهای فرعی همهشیار گفته میشود که نظارهگرهای ساکتاند که کارها و تفکرات شخصیت فرعی دیگر را میبیند اما با آنها ارتباط ندارد. بعضی مواقع درحالی که یک شخصیت فرعی دیگر حاضر است، شخصیت فرعی همهشیار خودش را به صورت غیرمستقیم میشناساند؛ مانند توهمهای شنیداری یا نوشتن خودکار.
یافتههای فیزیولوژیک
گذر به نشریات جدید پزشکی به ویژه روانپزشکی نمایانگر این واقعیت است که پژوهشهای گسترده و متنوعی در زمینههای مختلف DID صورت گرفته است. بسیاری از آنها شامل آزمون بر روی یک فرد و یا مشاهده احوال کسی است که به تغییرات و تحولات زیادی در این زمینه دچار بوده است. در این حالتهای مختلف، اغلب برخی از نشانههای فیزیولوژیک تغییرات کاملاً مشخصی را بین این شخصیتهای مختلف نشان میدهند، در حالیکه در برخی دیگر از بیماران، این معیارها در حضور یا حاکمیت شخصیتهای مختلف ثابت باقی میمانند.
تصویر برداری از سیستم عصبی افراد مبتلا به اختلالات تجزیهای نشان داده که ساختارهای تشریحی یا فیزیولوژیک که مرتبط با حافظه هستند بزرگتر شده و لوب آهیانه کوچکتر از حالت یا وضعیت طبیعی گردیده است.
یک پژوهش دیگر نشان داده است که اختلافات موجود در شدت تمرکز، تغییرات خلق و خوی، میزان تنش عضلات در زمان ثبت و ضبط آنها در افرادِ مشکوک به بودن این تشخیص و در زمان وجود DID با شرایط عادی و ذاتی آنان متفاوت است. در برخی از این بیماران تصویرپردازیها تفاوتهایی را در زمان تحول و تغییر یک شخصیت به شخصیت دیگر نشان داده است. نظریاتی در مورد وجود شباهتها یا برخی از همگونیها بین DID و صرع مطرح شده بود که پس از انجام آزمونهای بیشتر، تشخیص صرع رد شد. در برخی از تصویرپردازیها از مغز، نشان داده شده که میزان جریان خون در رگهای مغزی در شرایط وجود یا حضور شخصیتهای مختلف، متفاوت است. همینطور، تغییرات بارز و مشخصی بین میزان جریان خون بین سوژههای مبتلا به DID و گروه شاهدِ سالم مشاهده شده است.
در یک برنامه پژوهشی دیگر، در افرادی که قبلاً در معرض استرسهای تروماتیک قرار گرفته بودند، همینطور در کسانی که بر اثر اختلالات روانپزشکانه مرتبط با استرس، در نهایت به اختلالات هویت تجزیهای یا DID دچار شده بودند، کاهش اندازه هیپوکامپ مشاهده شد. در همین بررسی حجم آمیگدال مغزی هم کاهش یافته بود. پارامترهای مختلف مرتبط با چشم یا در جریان اپتومتری و اطلاعات کسب شده در زمان حضور شخصیتهای مختلف با هم متفاوت بودند. در یک دو قلوی همسان، وجود عوامل ارثی در DID نشان داده شد.
مهم:کتاب هیپنوتیزم بالینی

بیماری چند شخصیتی تا چه اندازه رایج است؟
طبق آمار بین ۰٫۰۱ تا ۱ درصد افراد مبتلا به اختلال چند شخصیتی هستند. اگر اختلال را به معنای گستردهتر آن در نظر بگیریم، بیش از یکسوم افراد عنوان میکنند که گاهی احساسی شبیه به این دارند که در حال مشاهده خودشان در فیلم هستند (که احتمالا تجربهٔ گسستگی یا تجزیهٔ هویت است) و ۷٪ افراد احتمالا مبتلا به نوعی از بیماری چند شخصیتی هستند و به مرحلهٔ تشخیص نرسیدهاند.
درمان بیماری چند شخصیتی
درمان قطعی برای اختلال چند شخصیتی وجود ندارد، با این حال، اگر بیمار تعهد کافی داشته باشد، شرکت در برنامههای درمانی بلندمدت نتیجهبخش خواهد بود. ازجمله روشهای درمانی مؤثر میتوان به صحبتدرمانی، روان درمانی و درمان با استفاده از هیپنوتیزم اشاره کرد؛ روشهای کمکی دیگری چون هنردرمانی یا حرکت درمانی هم میتوانند نتیجهبخش باشند. دارویی برای درمان اختلال چند شخصیتی وجود ندارد، بنابراین بخش اصلی درمان متکی بر رویکردهای روانشناختی خواهد بود. درمان اختلالات همزمان دیگر نظیر افسردگی یا اثرات ناشی از مصرف مواد یا داروهای بخصوص، در بهبود وضعیت عمومی بیمار نقش اساسی دارد.
نشانههای اختلال چند شخصیتی، اغلب با نشانههای اختلالات دیگری چون اضطراب و افسردگی شباهت دارد، به همین خاطر در طول دورهٔ درمان این اختلال و در کنار رویکردهای یاد شده، معمولا داروهایی هم بهمنظور درمان اختلالات دیگر تجویز میشوند.
برای دریافت وقت مشاوره قبل از ازدواج باکلینیک روانشناختی رسش با شماره۸۸۹۷۰۴۹۴-۰۲۱تماس بگیرین