نشانه های افسردگی خویی چیست؟
افسردهخویی، اختلالی است که نشانه های افسردگی به صورت مزمن در اکثر ساعات شبانهروز، حداقل به مدت 2 سال وجود داشته باشد. با این حال شدت و تعداد علایم در افسرده خویی کمتر از افسردگی اساسی است. اگر به این اختلال مبتلا باشید، معمولا این حالات و خلق پایین خود را عادی تلقی میکنید یا ممکن است نسبت به مشکل خود بینش نداشته باشید. حتی اطرافیان نیز به احتمال زیاد متوجه بیماری شما نمی شوند چرا که علایم بیماری به صورت تدریجی و بی سر و صدا بروز پیدا می کنند. شاید افسرده خویی زندگی تان را به کلی مختل نکند ولی مسلما تجربه شادی و لذت زندگی را از شما خواهد گرفت. عاملی که می تواند در اقدام به خودکشی موثر باشد
تفاوت اختلال افسردگی و افسردهخویی
امراللهینیا درباره تمایز افسرده خویی با افسردگی گفت: وجه افتراق اختلال افسردهخویی از اختلال افسردگی اساسی این است که بیماران مبتلا به اختلال دیستایمی از این شکایت دارند که همیشه افسرده بودهاند. در حالی که افراد مبتلا به افسردگی اساسی در غالب موارد میتوانند زمان شروع افسردگی خود را به صورت تقریبی مشخص کنند. از سویی شدت علائم در افسردگی اساسی در مقایسه با افسردهخویی بیشتر است و همه جوانب زندگی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. با اینکه ارتباط نزدیکی بین افسردهخویی و افسردگی عمده وجود دارد، اظهارکرد: بسیاری از بیمارانی که دچار افسردهخویی هستند، در نهایت دچار افسردگی عمده خواهند شد و برعکس، بسیاری از بیمارانی که دچار افسردگی عمده هستند، به افسردهخویی مبتلا خواهند شد. چنانچه افسردهخویی و افسردگی عمده هر دو با هم در فرد بیمار وجود داشته باشند به آن افسردگی مضاعف گفته میشود
علائم اصلی
از جمله علائم اصلی Dysthymia می توان به بی حوصلگی و اندوه طولانی مدت اشاره کرد.افراد مبتلا به اختلال افسرده خویی افرادی بی حوصله، تحریک پذیر و زود رنج هستند.سایر علائم Dysthymia به شرح زیر می باشند:
-افزایش یا کاهش اشتها یا خواب
-بی خوابی یا خوابیدن زیاد
-خستگی و کاهش انرژی
-کاهش عزت نفس
-عدم تمرکز کافی
-تردید و دو دلی
-نا امیدی یا بدبینی
سن شروع، میزان شیوع، تفاوت بین دو جنس
اختلال دیستامی (افسرده خویی) در جمعیت عمومی شایع است، یعنی 5 تا 6 درصد از کل افراد در طول عمر خود به آن مبتلا می شوند. شاخص اصلی اختلال افسرده خویی و مزمن شدن آن، در زنان شدیدتعر و دو تا سه برابر متداول تر از مردان است. در افراد مجرد و جوان و کم درآمد نیز شایع تر است. اغلب نیز در افرادی که دارای تاریخچه طولانی استرس یا فقدان ناگهانی هستند روی می دهد. این اختلال به صورت معمول با اختلالات دیگری از قبیل سوء مصرف مواد، اختلالات شخصیتی و اختلال وسواسی اجباری همراه است.
سن میانگین برای بروز افسرده خویی 31 سال است، هر چند امکان دارد در بعضی افراد در اوایل دوران بلوغ آغاز شود. اغلب بیماران نمی توانند دقیقا به یاد آورند چه موقع برای نخستین بار دچار افسردگی شدند. مدت متوسط این اختلال پنج سال است اما می تواند بیست سال یا بیشتر نیز به درازا بکشد.
از بررسی بیمارانی که تشخیص اختلال دیستایمی داشته اند، معلوم شده تعدادی از آنها بیماری شان پیشرفت می کند؛ بیست درصد آنها به اختلال افسردگی اساسی تبدیل می شود، پانزده درصد به اختلال دو قطبی نوع دو و کمتر از پنج درصد هم به اختلال دو قطبی نوع یک.
درمان اختلال افسرده خویی
معمولاً افراد تنها هنگامی که افسردهخویی به افسردگی عمده تبدیل میگردد به متخصصان سلامت روان مراجعه می کنند. درمان افسردهخویی مشکل است اما هر چه سریع تر برای درمان اقدام کنید، آسیب کمتری به مغز وارد می شود در نتیجه احتمال بهبودی بیشتر می شود. هر چند ممکن است برای پیشگیری از بازگشت علایم، درمان به صورت طولانی مدت ادامه یابد.
رواندرمانی:
در جلسات روان درمانی، پس از مصاحبه بالینی و شرح حال گرفتن، با توجه به نیاز شما اهداف درمانی مشخص می شود. یکی از روشهای روان درمانی که غالباً مورد استفاده قرار میگیرد، درمان رفتار شناختی افسردگی است. در این روش تمامی الگوهای فکری و طرحواره های منفی شما بررسی می شود، سپس با به چالش کشیدن افکار منفی و آزمایشات رفتاری به شما کمک می شود تا دیدگاه خود را نسبت به موضوعات مختلف تغییر دهید. در نتیجه به تدریج قادر می شوید تا الگوهای منفی فکری یا رفتاری مربوط به افسردهخویی را تغییر دهید.
دارو درمانی :
مزیت دارو درمانی، رهایی نسبتاً سریع از نشانهها ست. دارو درمانی برای اختلال افسردهخویی معمولاً با داروهای ضدافسردگی آغاز میشود. روانپزشک برای به دست آوردن بهترین نتیجه با کمترین اثرات جانبی، ممکن است میزان مصرف دارو را کم و زیاد کند یا نوع دارو را تغییر دهد. تمام افرادی که با داروهای ضدافسردگی تحت درمان قرار میگیرند باید برای تغییرات غیرعادی در رفتارشان، از نزدیک تحت نظارت متخصص قرار گیرند. با توجه به عوارض منفی و تداخلات دارویی، مشاوره روانشناسی این امکان را فراهم می کند تا از بهترین روش های درمان غیر دارویی افسردگی بهره مند شوید.
نکات مهم برای افراد مبتلا به افسرده خویی
در مواردی که افسردگی شما خفیف است، می توانید با انجام چند اقدام ساده به خودتان کمک کنید و افسردگی را از بین ببرید اما در مواقعی که افسردگی شدیدتر است، انجام این اقدامات باید به عنوان برنامه درمانی و با مشورت متخصص اجرا شود. در ادامه چند اقدام ساده برای برطرف کردن افسردگی برآورده شده است اما سعی نکنید همه این کارها را یکباره انجام دهید.
1- آمادگی برای مشکلات:
افراد اغلب به دنبال از دست دادن چیزی افسرده می شوند اما وقتی می دانیم با چنین تغییرات و از دست دادن هایی روبرو خواهیم شد باید خود را آماده کنیم. یک راه برای کاهش استرس از دست دادن ها، این است که بپذیریم چنین وضعیتی ممکن است فقط مسئله ای برای ماست که می توانیم از عهده رویارویی با آن بربیاییم و راه دوم این است که خود را از قبل برای این تغییرات آماده کنیم.
2- به خودتان استراحت بدهید:
اگر احساس بی حوصلگی و افسردگی می کنید یا احساس می کنید همه مشکلات دنیا روی سر شما ریخته شده است، به خودتان استراحت بدهید حتی اگر اتین استراحت فقط یک روز باشد و یا اینکه فقط یک شب را دور از مسائل و مشکلات تان بگذرانید. اگر امکان رفتن به تعطیلات را دارید، بهتر است این کار را انجام دهید. اگر فکر می کنید نمی توانید از چند روزی که دور از کارتان هستید لذت ببرید، ممکن است نشانه این باشد که نیاز به یک مشاوره روانشناسی داشته باشید.
3- صحبت کردن درباره مشکلات:
اگر از مشکلات خودتان با همسر، دوست یا یکی از اعضای خانواده خود صحبت کنید و بگذارید بقیه افراد نیز از نگرانی های شما بااطلاع شوند، احساس بهتری خواهید داشت. این کار نه تنها می تواند به شما در پیدا کردن راه حلی مناسب کمک کند، مطالعه کردن درباره چنین تغییراتی یا صحبت کردن با افرادی که چنین مسائلی را پشت سر گذاشته اند می تواند بسیار مفید و کمک کننده باشد. دوستان شما ممکن است قبلا دچار همین مشکلاتی که شما اکنون با آن روبرو هستید، شده باشندو بنابراین می توانند اطلاعات خود را در اختیار شما قرار دهند.
بسیاری از افراد افسرده، ارتباط خود را با دیگران قطع و فکر می کنند باعث ناراحتی دیگران می شوند. در واقع، این کار باعث می شود آنها بیشتر افسرده شوند. بنابراین دوستی را انتخاب کنید که با شما احساس همدردی کند و به صحبت های شما گوش دهد و در صورت امکان به شما، در مواقعی که مشکل دارید، کمک کند.
4- تغییر در نحوه زندگی:
ببینید آیا میتوانیدجنبه هایی از زندگی تان را که ممکن است باعث افسردگی شما شده باشد شناسایی کنید و آنها را تغییر دهید. ممکن است برای انجام این کار به کمک نیاز داشته باشید اما این کار، آنچنان هم که به نظر می رسد، غیرعملی نیست.