درمان برای حال و خلق بد چیست؟
آیا می دانستید که برای از بین بردن خلق و خو و حال بدتان، به تنها چیزهایی که نیاز دارید، این است که نگرش خود را تغییر دهید و یاد بگیرید که بر روی خودتان و حال خوبتان متمرکز کنید؟!
در حقیقت، انواع مختلفی از مشکلات وجود دارد که بر مردم تأثیر می گذارند، اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی ؛ متأسفانه اینها می توانند موجب حال و خلق بد شما شوند با این حال، اگر چه بسیاری از مردم به آن اعتقاد ندارند، اما درمان برای یک مورد از بد خلقی برای هر فرد متفاوت است. درست مانند آنچه که در بیماری ها اتفاق می افتد، احساس ناراحتی، عصبانیت، اضطراب، خستگی، افسردگی و یا مشکلات جسمی و روحی که بدن شما را تحت تاثیر قرار می دهند، بر سلامت و حالت شما تأثیر می گذارند
حال بد داشتن بیشتر از یک صورت ناراحت است برای تعیین اینکه آیا شما از این مشکل واقعا رنج می برید، به علائم زیر توجه کنید:
_خشم بدون دلیل واقعی.
_ناراحت بودن، به تنهایی و یا با دیگران.
_ناتوانی در گوش دادن به مشکلات دیگران.
_عدم انطباق، عدم تحمل و فردیت.
_بدبینی پایدار.
_عدم تعادل عاطفی بزرگ و انرژی منفی.
_مشکل در برخورد با دیگران.
اغلب اوقات، اینها علائمی هستند که شما در حال بد خود دارید. علاوه بر این، اگر به دنبال یک راه حل شخصی یا درمان نباشید، این مشکل می تواند بدتر شود.
درمان برای حال و خلق بد چیست؟
1-حسش کنید
شاید دور از عقل بهنظر برسد،اما اغلب سریعترین شیوه برای خلاص شدن از حال بد این است که به خودتان اجازه دهید تا این حال را حس کنید. مانند تمام چیزها،حس و حال،زودگذر است و درنهایت تمام میشود. همه ما میدانیم که گریه کردن چه حس خوبی میدهد.حس عطوفت و رهایی در اعماق گریه وجود دارد که مثل طوفان و رگبار،موجی از هوای گرم را منتشر میکند.به خودتان اجازه گریه دهید،به بالش مشت بکوبید،درمورد تاریکترین و عمیقترین ترستان بنویسید و هرکاری که باعث میشود حال بد از شما دور شود انجام دهید.
2-درلحظه باشید
حال و هوای ما معمولا یا نتیجه نگرانی از آینده است و یا ناراحتی و عصبانیت از گذشته.یک راه موثر برای رهایی از این تنگنا این است که به زمان حال برگردید.تکنیکهایی مانند مدیتیشن اندیشیدن به ما یاد میدهند که چطور توجهمان را به زمان حال معطوف کنیم؛مخصوصا با تمرکز روی تنفسمان.محققان این روش را توصیه میکنند،ارزش امتحان کردن را دارد.
3-به حال بدتان توجه کنید
گاهی بهنظرمیرسد حال بد ما ناشی از هیچ است،اما این اتفاق بهندرت میافتد. سعی کنید خودتان با کمک مکاشفه و اندیشه و یا با کمک یک مشاور،ریشه حال بدتان را پیدا کنید.اغلب میتوانید با قدمهای محکم حس و حال ناخوشایندتان را مهار کنید. مثلا شاید لازم باشد حد و مرزر وشنتر و هتری با یکی از اعضای خانوادهتان تعیین کنید و یا گپ و گفتی با رئیستان داشته باشید.به آنچه که حستان سعی دارد به شما بگوید توجه کنید.
4-خودتان را چک کنید
احساسات ما معمولا نتیجه عملکرد ناقص الگوهای فکری هستند که در ذهن ما تکرار میشوند. یک تمرین ساده،رفتار درمانی شناختی است که سوابق فکری را بررسی میکند. هدف این روش،بررسی اعتبار و درستی اندیشههای شماست. برای مثال،آیا واقعا درست است که همه از شما متنفرند؟احتمالا نه! بررسی سوابق فکری پرده از افکار پشت ذهن شما بر میدارد و در نتیجه اصلاحات بعدی بطور اتوماتیک انجام میشود.
5حرکت کنید
بیشتر ما وقتی حالمان خوب نیست، کمتر به تحرک فکر میکنیم. اما به گفته دانشمندان،تمریناتی مانند نرمش و یوگا میتواند برای بهبود حس و حال مفید باشد. اگر به سختی خود را به باشگاه یا کلاس یوگا میبرید و یا اصلا رفتن برایتان غیرممکن بهنظر میرسد سعی کنید 20 دقیقه پیاده روی کنید.
6-سپاسگزار باشید
یکی از بزرگترین مشکلات با کسی که خلق و حال بدی دارد، این است که او قادر به توجه به چیزهای خوب در زندگی نیست، از جمله مردم اطرافش. مهم آن است یاد بگیریم که سپاسگزار باشیم و شادی را در چیزهای کوچک پیدا کنیم:همچنین می توانیم با تغییر دیدگاه خود در زندگی به این نتیجه دلخواه دست یابیم و به طرز چشمگیری خلق و خو و حال خود را بهبود بخشیم.
7-از بیش فعالی روانی اجتناب کنید
همیشه در مورد چیزهایی که نمیخواهید تأثیر منفی روی سلامتتان داشته باشند ،فکر نکنید، و در افکار منفی غرق نشوید ، برای بهبود این قضیه، توصیه می شود که ذهن خود را با فعالیت های روزانه که این نیاز را برآورده می کنند،پر کنید مانند؛ ورزش کردن
یکی از دلایل اینکه چرا گاهی در اوج موفقیت حالمان بد می شود?
برای بسیاری از ما این اتفاق می افتد در حالی که به موفقیتی که ظاهرا خواهانش بودیم رسیده ایم چندان حال خوبی را تجربه نمی کنیم و با خود می گوییم همه آنچه می خواستم همین بود؟ چرا اینگونه می شود؟
می بینیم دست زدن ها و کف زدن های دیگران چندان حالی به ما نداد گاهی خوب که نگاه میکنیم می بینیم آن موفقیت انتخاب واقعی ما نبوده یا انتخاب خودمان بوده اما آن تلاش مضاعف فقط برای این بود چشم عده ای را کور کنیم.حالا چشم آن عده کور نشده یا اگر شده خیلی کور نشده یا اینکه کور شد اما فهمیدیم چندان هم مهم نبوده است، کور شدن چشم دیگران آنقدر هم خوشحالمان نکرد. به ظاهر انگیزه خوبی بود. کور شدن چشم دیگران آنقدر ارزشمند نبود که ما اینهمه از زمان خود هزینه کنیم.
گاهی هم در دام مقایسه می افتیم و خود را با کسی که اطلاعات زیادی هم از زندگی او نداریم می سنجیم، یعنی نمی دانیم ورودی هایش برای دستیابی به آن موفقیت چه بوده یا اصلا چه انگیزه هایی داشته، اما فقط چون می بینیم ظاهرا حالش خوب است ( که البته ممکن است این حال از درون ویران باشد فقط در مقابل ما خوب است) سعی میکنیم روش او را انتخاب کرده و خود را به آب و آتش می زنیم تا به موفقیتی برسیم بعد که رسیدیم چون موفقیت انتخاب واقعی ما نبوده یا ما اصلا آدمی نبودیم که به دنبال موفقیت باشیم حالمان خوب نیست، حتی ممکن است موفقیت مان خیلی هم بزرگ باشد اما چون رابطه نزدیکی با ما نداشته در حالی که باید خوشحال باشیم حالمان خوب نیست تشویق های بیرونی هم خوشحالمان نمی کند.
واقعیت این است که بخش زیادی از انگیزه های ما برای موفقیت، تایید بیرونی و نگاه به بیرون است و آبشخور از درون ما سرچشمه نمی گیرد، مسلما این میزان برای هر کسی متفاوت است و کم و زیاد دارد. هر چقدر میزانش بالا باشد رابطه مستقیمی با حال خرابی ما در اوج موفقیت دارد.
اما آیا انگیزه های بیرونی و چیزهایی که در بالا از آنها مثال زدم همیشه بد هستند، به نظرم کاربرد انگیزه های بیرونی آنجا مثمر ثمر است که ما دچار نوعی انفعال یا کمالگرایی شده ایم و نیاز به حرکت داریم اما انگیزه کافی نداریم اینجا آن انگیزه ها می توانند به کمک ما بیایند و البته که این نباید به عادت ما تبدیل شود برای دو سه بار خوب است و از آن به بعد باید دنبال انگیزه های درونی بگردیم تا در اوج موفقیت حال خوبی را تجربه کنیم.