اختلال سلوک(به انگلیسی: Conduct Disorder) مجموعهای پایدار از رفتارهایی در کودک یا نوجوان است که به مرور زمان شکل میگیرد و تحول مییابد و معمولاً مشخصه اختلال سلوک یکی از اختلالات روانی است که در کودکی یا نوجوانی تشخیص داده می شود . این اختلال وجود یک الگوی تکراری و مداوم از رفتاری است که در آن حقوق اساسی دیگران یا مقررات زیر پا گذاشته می شود . مشکلات اختلال سلوک به وسیله رفتارهای ضداجتماعی توصیف شده اند مانند دزدی ، دروغ گویی ، جنگیدن و انفجارهای خشم که این رفتارها می تواند مشکلات قابل توجهی برای کودکان و خانواده های آنان ایجاد کند و هزینه قابل توجهی را نیز به جامعه تحمیل کند.
علائم اختلال سلوک
علائم اختلال یک شبه ظاهر نمیشوند بلکه بسیاری از علائم آن در طول زمان شکل گرفتهاند و به الگوی مستمر نقض حقوق دیگران میانجامند. سن متوسط شروع اختلال سلوک در پسرها پایینتر از دختران است. پسرها اکثراً در فاصله سنی ۱۰ تا ۱۲ سالگی میتوانند دچار این اختلال شوند در حالیکه دخترها قبل از اینکه دارای این ملاکها شوند به سن ۱۴ تا ۱۶ سالگی رسیدهاند.
افراد پرخاشگر دچار اختلال سلوک به ویژه در موقعیتهای مبهم بهطور مکرر مقاصد دیگران را خصمانه تر و تهدید کننده تر از آنچه که هست، برداشت میکنند در نتیجه با پرخاشگری پاسخ میدهند و پرخاشگری خود را موجه و منطقی میدانند.
رفتار پرخاشگرانه ضداجتماعی ممکن است به صورت قلدری، پرخاشگری جسمی و رفتار بی رحمانه نسبت به همسالان تظاهر کند. چنین کودکانی ممکن است متخاصم، بددهن، گستاخ و نافرمان بوده و نسبت به بزرگترها منفی کاری نشان دهند.
دروغ گویی مستمر، فرار مستمر از مدرسه و خرابکاری شایع است. در موارد شدید خرابکاری، دزدی و خشونت جسمی نیز دیده میشود. افکار و ژستهای خودکشی در آن دسته از کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک که در تعارض با همسالان، اعضای خانواده و قانون هستند و قادر به حل مسئله نیستند، شایع است.
برخی کودکان که رفتارهای پرخاشگرانه دارند قادر به ایجاد دلبستگی اجتماعی نیستند که این ناتوانی به صورت اشکال در روابط با همسالان تظاهر میکند. این افراد برای این احساسات و امیال و رفاه دیگران اهمیتی قائل نیستند.
ADHD و اختلال نافرمانی مقابله جویانه هر دو در افراد دچار اختلال سلوک شایع هستند و این هم ابتلایی پیشبینی کننده پیامدهای بدتری است. کودکانی که علائم را در سنین پایینتر بروز میدهند، تعداد بیشتری از علائم را دارند و این علائم را با شدت بیشتری بروز میدهند، بدترین پیش آگهی را دارند.
علائم اختلال سلوک ممکن است خفیف، متوسط یا شدید باشد:
علائم خفیف
زمانی که علائم اختلال سلوک بسیار خفیف و حتی غیر قابل تشخیص بوده و مشکلات رفتاری کودک ممکن است آسیب بسیار جزئی به دیگران وارد کند.
این رفتارها شامل دروغ گویی، پرسه زنی، بیرون ماندن از منزل تا دیروقت بدون اجازه والدین می باشد.
علائم متوسط
اختلال سلوک با علائم متوسط شامل چندین مشکل رفتاری مختلف است که تاثیر خفیف تا شدید روی زندگی دیگران می گذارد. این رفتارها ممکن است شامل خرابکاری و دزدی باشد.
علائم شدید
در اختلال سلوک شدید کودک علائم بیش از حد از خود بروز می دهد که باعث آسیب قابل توجه به دیگران می شود. از جمله این رفتارها می توان به تجاوز، استفاده از سلاح و به زور وارد خانه دیگران شدن اشاره کرد.
علت اختلال سلوک
برخی عوامل ژنتیکی و محیطی در بروز اختلال سلوک نقش دارند:
*عوامل ژنتیکی
آسیب دیدن لوب فرونتال (لوب پیشانی) مغز ممکن است باعث بروز اختلال سلوک شود، لوب فرونتال بخشی از مغز است که مهارت های شناختی مهم مانند حل مسئله، حافظه و بیان احساسات را تنظیم می کند و شخصیت فرد را شکل می دهد.
در افراد مبتلا به اختلال سلوک ممکن است عملکرد لوب فرونتال با اختلال مواجه شده و به درستی عمل نکند که به مشکلات زیر منجر خواهد شد:
-عدم کنترل رفتاری
-کاهش توانایی برنامه ریزی برای اقدامات آینده
-کاهش توانایی یادگیری از تجربیات بد گذشته
مشکل لوب فرونتال ممکن است ژنتیکی و ارثی بوده و یا به دلیل آسیب مغزی ناشی از حوادث رخ دهد.
کودک همچنین ممکن است رفتارهای شخصیتی که معمولا در افراد مبتلا به اختلال سلوک دیده می شود را به ارث ببرد.
*عوامل محیطی
برخی عوامل محیطی که خطر بروز اختلال سلوک را افزایش می دهند عبارتند از:
عوامل زیر ممکن است خطر بروز اختلال سلوک در کودکان و نوجوانان را افزایش دهد:
-جنسیت: این عارضه در پسر بچه ها بیشتر دیده می شود
-زندگی در محیط شهری
-فقیر بودن
-سابقه خانوادگی اختلال سلوک
-سابقه خانوادگی بیماری های روانی
-والدین معتاد
-محیط نامناسب خانوادگی
– تجربه حوادث و سوانح
-مورد تجاوز یا بی توجهی قرار گرفتن
درمان اختلال سلوک :
در مجموع برای حل مشکلات روزافزون در کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک برنامه های درمانی مختلفی ابداع شده است، که از جمله مهمترین آنها می توان به مواردی ما ند مداخالت رفتاری که در آنها در ازای رفتارهای غیرپرخاشگرانه و رفتارهای اجتماعی مورد قبول، پاداش ارائه میشود؛ آموزش مهارت های اجتماعی؛ آموزش خانواده و مداخالت دارویی اشاره کرد. از درمان دارویی میتوان به عنوان درمان کمکی علایمی که غالباً در اختلال سلوک نقش دارد، استفاده کرد.
به طورکلی بر نامه های درمانی در کاهش علایم آشکار اختلال سلوک نظیر پرخاشگری، مؤثرتر از علایم پنهان نظیر دروغگویی یا سرقت هستند. اعتقاد بر این است که راهبردهای درمانی که معطوف به افزایش رفتارهای اجتماعی و کفایت اجتماعی هستند، سبب کاهش رفتار پرخاشگرانه میشود. یافته ها یز شان می دهند که برنامه های پیشگیری مبتنی بر مدارس، میتوا ند مهارت های هیجانی و اجتماعی را تقویت کرده و سبب کاهش رفتار پرخاشگرانه در جمعیت سالم کودکان سنین مدرسه شود. کاهش خشونت وپرخاشگری در مدارس، زمینه مهمی برای مداخالت است. سن شروع درمان مهم است زیرا هرچه رفتار غیراطباقی بیشتر ادامه یابد ،مقاوم تر می گردد.
تحقیقات شان میدهد که افراد فاقد مهارتهای ارتباطی (و به- طورکلی مهارت های زندگی )مناسب، در موقعیت های مختلف دچار مشکل می شوند: مشکالت چنین افرادی عمدتاً به دو حیطه مربوط میشود: راهبردهای کنترل بیرونی و راهبردهای حل مسأله چناچه این افراد به طور صحیح و به مقدار مطلوب تحت آموزش مهارتهای ارتباطی یا سایر مهارتهای زندگی قرار بگیرند، در این دو نوع مشکل بهبودی چشمگیری خواهند داشت؛ بنابراین به نظر میرسد که یکی از بهترین انواع برنامه های پیشگیری و بهبود علایم اختلال سلوک در کودکان نوجوانان، آموزش مهارت های اجتماعی و ازجمله مهارت های حل مساله باشد.
از دیگر روش های درمان اختلال سلوک قصه درمانی است.گرچه تأثير نسبي آموزش مستقيم مهارت هاي شناختي و اجتماعي در چند مطالعه گزارش شده است . به طور كلي پژوهشگران عدم تعميم پذيري مهارت هاي آموخته شده به محيط طبيعي را، بزرگترين مشكل آموزش سنتي مهارت هاي اجتماعي (آموزش، ارائه الگو، تمرين، بازخورد و تقويت ) مي دانند. زيرا در اين شيوه، آموزش يك مهارت تنها دستور العملي مستقيم درباره يك نحوه عمل مشخص در يك موقعيت خاص است و انعطاف پذيري لازم را براي تطبيق با موقعيت هاي جديد ندارد بر همين اساس به كارگيري شيوه هاي غيرمستقيم مثل بازي و قصه در آموزش مهارت ها يك ضرورت به حساب مي آيد به. نظر مي رسد از آن جايي كه آموزه ها و پندها در خلال قصه به خوبي برا ي كودك قابل فهم و معنادار مي شود، احتمال به كارگيري و تعميم آن ها توسط كودك در زمينه هاي مشابه افزايش مي يابد .
پژوهشهاي مختلف اثربخشي قصه و قصه گويي را در كاهش مشكلات رفتاري و افزايش رفتارهاي مثبت در كودكان نشان مي دهند. براي نمونه مطالعه شتمن در قالب برنامه اي براي كاهش پرخاشگري در پسراني كه به عنوان بسيار پرخاشگر شناخته شده بودند؛ برنامه كاربرد قصه در كلاس تگلاسي و روتمن براي كاهش رفتارهاي خشونت آميز كودكان در كلاس درس؛ برنامه كرسول (براي كمك به مراجعا ن ده ساله تكانشي جهت درك مقدمات ، رفتار و نتايج آن . همچنين مطالعه راحيل بر روي اثربخشي يك برنامه قصه محور د ر بهبود كفايت هاي اجتماعي و مهارت هاي رابطه با همسالا ن در كودكان داراي نا توانايي – هاي هيجاني، كه در آن از قصه ها به عنوا ن وسيله اي براي وارسي مشكلات اجتماعي رايجي كه كودكان در مدرسه با آن ها برخورد دارند و پرورش مهارت هاي گزينش و كاربرد راهبرد هايي براي حل اين مشكلات، استفاده شده بود. در ايرا ن نيز چند پژوهش معدود، اثربخشي كاربرد قصه گويي را به عنوان تكنيكي براي آموزش راهبردهاي اجتماعي به كودكان داراي مشكلات رفتاري – عاطفي : پرخاشگري ، و اختلال هاي رفتاري آشكار نشان داده، تأثير آن را مثبت ارزيابي كرده اند.
از آنجا که مدیریت رابطه متقابـل والــدین ونوجــوان، خــط اول درمــانی در بســیاري از اخــتلالهــاي رفتاري کودکان ونوجوانان محسوب میشود؛ درمـان هـاي رفتـاري در اصلاح روابط والدین فرزندان در اختلال سلوك ضـروري اسـت عوامل خانوادگی ماننـد مشـکلات روانـی والـدین و شـیوه هـاي تربیتی ناکارآمد، در رشد و حفظ علایم اختلال سلوك در نوجوانان نقش مهمی دارند؛ لذا مـداخلاتی کـه والـدین را مـورد هـدف قـرار دهند از جمله روشهـاي مـوثر بـرا ي پیشـگیري و نیـزدرمـان اسـت .از اینروبا توجه به نقش مهـم شـیوههـا ي رفتـار ي والـدین در سبب شناسی این اختلال، آموزش سبکهاي والدگري بهوالدین این نوجوانان در روند درمانی بسیار مفید و کمک کننده است.